لطفا دستگاه خود را در حالت عمودی قرار دهید.
 
فارسی انگلیسی العربیة
کد خبر : 50208
تاریخ خبر : 1403/07/07-12:53
تاریخ به روز رسانی : 1403/07/09-15:48
تعداد بازدید : 78
نسخه قابل چاپ

بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت

اینکه بالخصوص پیش کسوتان در هفته ی دفاع مقدّس مورد توجّه قرار میگیرند، به خاطر ارزش پیش کسوتی و پیشگامی در حوادث مهم است: سابِقوا اِلیٰ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(۲) سبقت گرفتن و گام نهادن در راه های نرفته یک ارزش است. البتّه هفته ی دفاع مقدّس متعلّق به همه ی رزمندگان و مجاهدان و شهدا و خانواده های آنها و مانند اینها است

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. مطالب خوبی را برادران و خواهران مطرح کردند که بعضی مربوط میشود به همین مجموعه ی مربوط به خاطرات جنگ و مسائل دفاع مقدّس که آن حضرات دنبال کنند؛ بعضی هم مربوط به دستگاه های دولتی است و برادران دفتر ما هم دنبال کنند که این چیزهایی که گفته شد، مورد بررسی قرار بگیرد و آنچه عملی و مفید است ان شاء الله تحقّق پیدا کند.

اینکه بالخصوص پیش کسوتان در هفته ی دفاع مقدّس مورد توجّه قرار میگیرند، به خاطر ارزش پیش کسوتی و پیشگامی در حوادث مهم است: سابِقوا اِلیٰ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(۲) سبقت گرفتن و گام نهادن در راه های نرفته یک ارزش است. البتّه هفته ی دفاع مقدّس متعلّق به همه ی رزمندگان و مجاهدان و شهدا و خانواده های آنها و مانند اینها است، لکن پیش کسوتان و کسانی که زودتر و سریع تر و جدّی تر وارد میدان شدند، یک ارزش مضاعفی دارند. پیش کسوت چه فرمانده باشد، چه رزمنده ی عادّی باشد، چه پزشک باشد، چه امدادگر باشد، چه جهادگر باشد، چه پشتیبانی کننده باشد، همه ی اینها مشمول این تمجید و احترام ویژه هستند؛ انواع و اقسام این پیش کسوت ها را ما در دوران اوّل دفاع مقدّس دیده ایم و نقش آفرینی آنها را هم مشاهده کرده ایم.

مطلبی که خوب است امروز ما برای موضوع دفاع مقدّس برای مخاطب مطرح کنیم، عمدتاً دو مسئله است؛ البتّه یک مسئله ی سوّمی هم هست که من نمیرسم امروز درباره ی آن صحبت کنم. یکی از آن دو موضوع اساسی چرایی جنگ هشت ساله است. نسل جوان ما که دوران جنگ را و دوران انقلاب را درک نکرده اند، بدانند که اصلاً چرا جمهوری اسلامی وارد یک نبردی شد که هشت سال طول کشید؛ هشت سال زمان کوتاهی نیست [که در آن] همه ی ارکان کشور و امکانات کشور در خدمت دفاع از کشور قرار میگیرد. علّت ورود ما در جنگ چه بود؟ این را بدانیم. من امروز چند کلمه درباره ی این صحبت میکنم.

موضوع دوّمی که باید مورد توجّه قرار بگیرد برای مخاطبِ امروز، گزارش گونه ای از جنگ است؛ گزارش جنگ. من امروز درباره ی گزارش هم چند کلمه ای عرض میکنم. البتّه در حالی که ما داریم صحبت میکنیم، شما عزیزانی که در این جلسه تشریف دارید و جمعیّت انبوه زیادی که از راه دور دارند می شنوند این حرفها را، مخاطب سخنان فعلاً شما هستید، لکن مخاطب این سخنان فقط هم شما نیستید، [بلکه] نسل جوان، نسل جوان آینده، فرزندان شما، همه درباره ی این موضوعات بایستی فکر کنند، کار کنند، درس بگیرند. این دو موضوعی است که من درباره اش چند کلمه ای عرض خواهم کرد. یک موضوع سوّم مهمّی هم وجود دارد که من امروز نمیرسم درباره ی آن صحبت کنم و آن، عواید و نتایجی است که بر این دفاع مقدّس مترتّب شد. خوشبختانه این حضراتی که اینجا صحبت کردند، بعضی هایشان یک اشاره ای به این موضوع کردند.

امّا مسئله ی چرایی: چرا این جنگ آغاز شد؟ . من عرض میکنم انگیزه ی حمله ی به مرزهای ایران انقلابی مخصوص صدّام و حزب بعث نبود. شاید بتوان گفت که انگیزه ی سردمداران نظم جهانیِ آن روز از صدّام برای حمله ی به مرزهای ایران بسیار بیشتر، و حدّاقل به اندازه ی او بود. یعنی آن روز دو قدرت بزرگ در دنیا بودند و هر کدام دنباله هایی داشتند؛ آن دو قدرت، آمریکا بود و شوروی سابق؛ دنباله ی هر کدام هم یک مجموعه هایی ــ دولتهایی، نظامهای سیاسی ای ــ بودند؛ تقریباً همه ی اینها در این قضیّه انگیزه داشتند. جمهوری اسلامی، ایران اسلامی برای اینها یک عنصر غیر قابل تحمّل بود؛ چرا؟ سؤال این است: چرا ایران اسلامی غیر قابل تحمّل بود؟ ما که آن روز علیه کسی اقدامی نکرده بودیم. حالا امروز به ما میگویند شما به فلان جا موشک دادید، به فلان جا پهپاد دادید، [امّا] آن روز که این حرفها نبود؛ [پس] علّت دشمنی چه بود؟ این، آن نکته ی اصلی است. علّت این بود که در این نقطه ی حسّاس دنیا یک انقلاب مردمی بی نظیر به وجود آمده بود و تفکّر نوینی را برای اداره ی جهان ارائه کرده بود؛ نظم حاکم آن روز بر جهان، این تفکّر نوین را نمیتوانست تحمّل کند؛ مسئله این بود. آن روز جهان، جهان سلطه بود؛ البتّه امروز هم هست لکن آن روز سخنی، فریادی، موضع صریحی در مقابل این نظم باطل و نابودکننده ی فضیلت ها وجود نداشت؛ نظم جهان، نظم سلطه بود.

نظام سلطه یعنی چه؟ یعنی دنیا به دو بخش تقسیم میشود: بعضی کشورها سلطه گرند، بعضی کشورها سلطه پذیرند؛ شقّ سوّمی ندارد. جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی یک فریاد صریح علیه این نظم بود: یعنی چه؟ چرا باید سلطه گری وجود داشته باشد؟ چرا باید فلان کشور، صرفاً به این دلیل که مثلاً دارای فلان تجهیزات پیشرفته ی نظامی است، حق داشته باشد نظر خود را، فرهنگ خود را، خواسته ی خود را بر مجموعه ای از کشورها تحمیل کند؟ چرا؟ . جمهوری اسلامی سخن جدیدی در قبال این نظم باطل بود و زورگویان عالم، سلطه گران عالم، این را تحمّل نمیکردند؛ میدانستند که این حرف، این فکر، خاصیّتش توسعه یافتن در دنیا است ــ درست فهمیده بودند ــ و توسعه یافت؛ این فکر در دنیا توسعه یافت و ملّتها را جذب کرد که بعد، من یک کلمه درباره ی جاذبه های این حرکت هم عرض خواهم کرد.

همه ی اینها ــ چه آمریکا، چه شوروی، چه کشورهای ناتو که دنباله رو آمریکا بودند، چه کشورهای پیمان ورشو که دنباله رو شوروی بودند ــ منتظر یک فرصت بودند، صدّام آن فرصت را برای اینها فراهم کرد؛ آدم جاه طلب، قدرت طلب، طمّاع، پُررو، وقیح، ظالم، بی ملاحظه، دم دست ایران، پشت مرزهای ایران؛ این را تحریک کردند و به کشورمان حمله کرد. امروز بعضی ها از داخلِ خودمان جمهوری اسلامی را ملامت میکنند که جمهوری اسلامی با دنیا بد است، با دنیا قهر است ؛ این خلاف واقع است؛ چنین چیزی نیست. اگر منظور این است که ما با دنیا کار سیاسی، کار اقتصادی، تعامل یا رفت وآمد نداریم، خب واضح است که این خلاف واقع است؛ ما امروز با مجموعه هایی کار میکنیم، رفت وآمد داریم، تعامل داریم، تجارت داریم که بیش از نیمی از مردم دنیا، در این مجموعه ها و در این کشورها زندگی میکنند. این هوچی بازی هایی که گاهی از بعضی ها مشاهده میشود که با همه قهریم، با همه بدیم ، نه، با همه قهر نیستیم، بد نیستیم؛ اگر مراد این است، درست نیست. اگر مقصود این است که ما با نظم سیاسی نظام سلطه مخالفیم، بله، این درست است.

امروز هم مثل همان اوّل انقلاب، ما با نظام سلطه مخالفیم، با تسلّط آمریکا مخالفیم. امروز دیگر شوروی وجود ندارد، امّا آمریکا در رأس کشورهای غربی و یکّه تازند؛ می بینیم نتایج کارهایشان را: جنگهایی که راه می افتد، ظلمهایی که میشود، تبعیض هایی که صورت میگیرد، ملّتهایی که زیر فشار قرار میگیرند؛ ما با اینها مخالفیم، صریحاً هم مخالفت خودمان را ابراز میکنیم. این وضعیّتی است که آن روز وجود داشت، امروز هم وجود دارد؛ [امّا] آن روز انگیزه ی حمله ی به مرزهای ایران شد، و امروز به برکت ایستادگی ملّت ایران، به برکت حضور قدرتمندانه ی ملّت ایران در صحنه های مختلف، آن جرئت را دیگر ندارند که به مرزها حمله کنند، و جور دیگری مشغول موذیگری و مشغول دشمنی کردن و عنادند.

البتّه اینکه من گفتم کسی در مقابل آن نظم ایستادگی نمیکرد، قبل از جمهوری اسلامی سالهایی بود که جنبش عدم تعهّد بود، ما هم اوّلِ انقلاب وارد این جنبش شدیم، تا الان هم این جنبش هست؛ منتها همان کشورهایی که در جنبش عدم تعهّد عضو بودند ــ حدود صد و خرده ای کشور ــ سران بسیاری از آنها زیر نفوذ همین ابرقدرت ها بودند! بعضی زیر نفوذ آمریکا، بعضی زیر نفوذ شوروی؛ بعضی زیر نفوذ بودند، بعضی از ترسشان اطاعت میکردند؛ از وحشیگری این قدرتهای بزرگ میترسیدند. در یکی از اجلاسهای عدم تعهّد، بعد که بنده آنجا سخنرانی کرده بودم، رئیس جمهور یک منطقه ای در دنیا به من گفت همه از آمریکا میترسند، جز شما؛ بعد، سرش را آورد نزدیک و گفت من هم میترسم از آمریکا! میترسیدند؛ بنابراین آن صدایی که با صراحت در قبال نظم غلط جهانی بلند شد، صدای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بود؛ مرکزش هم ایران اسلامی بود که با آن مخالف بودند؛ آن روز هم مخالف بودند، امروز هم مخالفند؛ مسئله این است؛ این را ما باید از بن دندان درک کنیم؛ بعضی این را درک نمیکنند. مسئله، مسئله ی انرژی هسته ای و حقوق بشر و حقوق زن و این حرفها نیست؛ اینها بهانه است. مسئله، مسئله ی آوردن سخنی نو در قبال نظم باطلِ فاسدِ تبعیض آمیزِ جهانی است که امروز بر دنیا حاکم است؛ مسئله این است؛ با این دعوا دارند، با این مخالفند. و این مخالفت برطرف نمیشود تا وقتی که جمهوری اسلامی و ملّت ایران حرف زور آنها را قبول کنند، که قبول هم نخواهند کرد.

گفتم جاذبه های جمهوری اسلامی ؛ این تأثیر زیادی داشت؛ یعنی اینها را به وحشت می انداخت. دو جور جاذبه در جمهوری اسلامی بود و هست و باید این دو جور جاذبه حفظ بشود؛ [چون] ملّتها را به خودش جذب میکند: یک جاذبه ی سیاسی، یک جاذبه ی معنوی. جاذبه ی سیاسی عبارت بود از همین ایستادگی در مقابل نظم غلط جهانی؛ این جاذبه ی سیاسی دارد. ملّتها برعکس قدرتها، برعکس دولتها، دلشان به این جاذبه ی سیاسی گرایش دارد؛ اینکه احساس میکنند در دنیا یک نظامی وجود دارد که با این نظم غلط جهانی، با این زورگویی ها و دخالتهای قدرتها مخالف است، دل اینها را جذب میکند. شما می بینید، رؤسای جمهور ما به هر کشوری از کشورهای اسلامی که مسافرت کردند، ملّتها از اینها استقبال کردند، به اینها توجّه نشان دادند، اظهار ارادت کردند؛ [این] به خاطر همین است. در این زمینه حرف زیاد است. این جاذبه ی سیاسی.

جاذبه ی معنوی هم همین توجّه به ایمان الهی، ایمان دینی در نظام اسلامی است؛ این جاذبه دارد، این خیلی جاذبه دارد. در این دنیای مادّی، جوانها در همین کشورهای به اصطلاح پیشرفته و متمدّن، احساس پوچی میکنند. این را امروز دانشمندان و متفکّران خود آنها هم دارند بیان میکنند؛ احساس پوچی میکنند، احساس بی فایدگی میکنند، روز به روز خودکشی ها زیادتر میشود. ایمان دینی به آنها احساس پناه میدهد، دل آنها را گرم میکند؛ خاصیّت احساس دینی این است. این هم در جمهوری اسلامی یک جاذبه است.

بنابراین علّت پدید آمدن این حمله ی نظامی، تهاجم نظامی به کشور ما، به مرزهای ما که به دفاع مقدّس هشت ساله انجامید، اینها است؛ مخالف بودند. جاذبه های جمهوری اسلامی اینها را میترسانْد، سخن نوِ جمهوری اسلامی اینها را برمی آشفت، این بود که این حمله را انجام دادند؛ هشت سال کشور را مشغول کردند. این، آن مطلب اوّل. البتّه این [مطلب،] جای حرف، زیاد دارد؛ جا دارد کسانی که اهل فکرند، اهل قلمند، در این زمینه بگویند، بنویسند، کار کنند، تبیین کنند.

و امّا مطلب دوّم: گزارش حادثه ی جنگ. دو گزارش وجود دارد؛ دو جور گزارش از جنگ میشود داد: یک گزارش، که بنده از آن تعبیر میکنم به توصیف، گزارش توصیفی ، یک جور گزارش است که گزارشِ شکلیِ جنگ است: جنگ چه جوری آغاز شد، چه جوری ادامه پیدا کرد، به کجا منتهی شد، وضعیّت دو طرف چگونه بود؛ این یک جور گزارش است؛ گزارش توصیفی. یک جور گزارش دیگری هست که آن به نظر من مهم تر است: گزارش تبیینی است؛ باطن جنگ را، باطن جبهه را، روح جبهه را برای ما روشن میکند و بیان میکند. جوانِ امروز احتیاج به اطّلاع در هر دو زمینه دارد که باید کار بشود. من همین طور اشاره میکنم و فقط سرفصل ها را میگویم؛ باید روی اینها کار بشود، تلاش بشود؛ البتّه بحمدالله کارهای خوبی هم شده، باید ادامه پیدا کند.

امّا قضیّه ی گزارش توصیفی جنگ این است: یک ارتش مهاجمی وجود داشت که به مرزهای ما هجوم آورد؛ یک طرف، طرف مهاجم بود با تجهیزات کامل، و برنامه ی از پیش فراهم شده. آن که میخواهد حمله کند به مرزهای ما، از پیش می نشیند برنامه ریزی میکند دیگر؛ برخلاف ما که مورد حمله قرار میگیریم، غافلگیر میشویم؛ هیچ برنامه ای نداریم؛ آن هم اوّل انقلاب. او با برنامه وارد میدان میشود؛ تجهیزاتش کامل است، سازمان دهی ا ش منظّم است، برنامه اش از پیش آماده شده است، پشتیبانی هایش به طور مستمر وجود دارد، سازمان مهندسی قوی دارد، ارتباطات مستحکمی دارد، سلاحهای روز دارد؛ آن روز بهترین تانک ها، بهترین هواپیماها را همین ارتش صدّام در اختیار داشتند. پول بی حساب، پول بی حساب! رقمهای میلیاردی در اختیارشان بود؛ همین هایی که میدانید و می شناسید، میدادند. آمریکا، شوروی، اروپا همراهی کامل میکردند، پشتیبانی میکردند، هر چه لازم داشت میدادند؛ سلاحهایی که فرسوده میشد عوض میکردند. دولت فرانسه بهترین هواپیماهای خودش را، جنگنده های خودش را در اختیار صدّام گذاشت. دولت آلمان موادّ شیمیایی مورد نیاز صدّام را در اختیارش گذاشت. دولت آمریکا به طور مستمر اطّلاع رسانی های میدان جنگ را در اختیارش میگذاشت. دولتهای همسایه هم که پول و امکانات در اختیارش میگذاشتند. این حاشیه ی خلیج فارس یک مسیری بود که به طور دائم کامیونها و تریلی های حامل سلاح و تجهیزات و امکانات میرفتند عراق. یک طرف این جوری بود؛ طرف مهاجم وضعش این جوری بود. من در یک گزارشی خواندم که تعداد هواپیماهای جنگنده ی صدّام بعد از جنگ بیشتر بود از تعداد هواپیماهایش در اوّل جنگ! با اینکه این همه هواپیمای او ساقط شده بود امّا تعداد هواپیمایش بعد از جنگ بیشتر بود؛ یعنی همین طور مرتّب و پشت سر هم به او کمک شده بود و داده بودند. این، طرف مهاجم.

طرف مورد تهاجم، یعنی ما، درست نقطه ی مقابل؛ تجهیزاتمان ناقص، دستمان خالی، تجهیزاتمان بی جایگزین. اوّلِ جنگ تعدادی از تانک های لشکر ۹۲ را که مقابل دشمن بود، آمدند غارت کردند بردند تصرّف کردند، هیچ چیز جایش نیامد. بنده رفتم اهواز، یک تیپّ لشکر ۹۲ حدود پانزده شانزده تانک داشت، [در حالی که از لحاظ] سازمانی باید بیش از پنجاه تانک داشته باشد! این جوری بود، چیزی جایگزین نمیشد؛ هر چه از دست میدادیم رفته بود، تمام شده بود! سازمانهای رزمی مان دست خورده بود. سازمان ارتش از زیر بار جنگ آمده بود بیرون؛ خیلی از فرماندهان عالی ارتش تسلّط به داشته های ارتش نداشتند. مرحوم شهید فلّاحی، مرحوم ظهیرنژاد ــ که اینها رؤسای ارتش بودند ــ از خیلی از چیزهایی که در ارتش بود اطّلاع نداشتند؛ علّتش هم این بود که اینها قبل از انقلاب منطقه ی مدیریّتشان یک منطقه ی خیلی محدودی بود؛ حالا شده بودند در رأس این ارتش. سپاه هنوز سازماندهی درستی نگرفته بود. اوّل جنگ سپاه سازمان تیپّی نداشت؛ گردانهای دویست سیصد نفره تشکیل میشد با یک شکل محدودی، با امکانات محدودی. اینها گاهی اوقات حتّی سلاح انفرادی هم نداشتند؛ دیده بودیم ما یک جاهایی که سلاح انفرادی هم به قدر کافی نداشتند! این طرفِ مورد تهاجم این جوری بود.

خب، نتیجه باید چه میشد؟ طبق موازین عادّی و قواعد عادّیِ مادّی باید نتیجه این میشد که آن طرف مقابل، همان طور که پیش بینی کرده بود، ظرف یک هفته، حدّاکثر چند هفته، از خوزستان عبور میکرد و وارد قلب کشور میشد و می آمد طرف تهران؛ [امّا] این جوری نشد. همین نیروی کم توان، از بعد از حدود یک سال از شروع جنگ، فتوحات و درخشش های خودش را نشان داد؛ پی درپی ضربات مهلک بر آن ارتش مجهّز و پولدار و برخوردار از همه ی پشتیبانی ها وارد کرد؛ آخرش هم بعد از هشت سال، آن ارتش را با سرافکندگی از مرزها بیرون کرد. این، توصیف جنگ در طول هشت سال؛ خلاصه اش این است. حالا [اینکه] عامل اصلی در این پیشرفت و در این پیروزی چه بود، اینها دیگر حرفهایی است که در اختیار شماها هست و میدانید؛ ایمان، مجاهدت و عواملی مانند اینها.

امّا آن گزارش بعدی که گزارش تبیینی است، به نظر من مهم تر است. در گزارش تبیینی، ما میگوییم این جنگ فقط برای دفاع از خاک وطن نبود. البتّه دفاع از وطن یک ارزش است ــ در این تردیدی نیست ــ امّا مسئله ی این جنگ از این حرفها بالاتر بود؛ دفاع از اسلام بود، عمل کردن به دستور قرآن بود. این جنگ در مسیری قرار داشت که به آن مسیر، در تعبیرات دینی و ادبیّات دینی، گفته میشود جهاد فی سبیل الله ؛ دفاع مقدّس، جهاد فی سبیل الله بود. دفاع مقدّس، انقلاب را زنده نگه داشت، اسلام را زنده نگه داشت، ملّت ایران را عزیز کرد، روح معنوی را در کشور ترویج کرد، جوهر واقعی انسانی و ایمانی را در جوانها زنده کرد؛ جوانهایی که رفتند در میدان جنگ، از یک آدم معمولی تبدیل شدند به یک ولیّ الهی؛ مردانی که با یک نگاه ساده و معمولی به مسائل دینی وارد میدان جنگ شدند، مثل یک عارف الهی و معنوی از میدان جنگ بیرون آمدند. امام بزرگوار ما یک عارف بزرگ بود، یک انسان والا بود؛ ایشان خطاب به خیلی از بزرگان، به طور عام، گفت هفتاد سال عبادت کردید، خدا قبول کند از شما، بروید یک مقدار هم وصیّت نامه ی شهدا را بخوانید! یعنی این جوانی که وارد جبهه شده و مدّتی در جبهه جهاد کرده و جان خودش را کف دستش گرفته و برای خدا حرکت کرده، راه هفتادساله ی آن مرد عارف عالِم ملّا را در مدّت کوتاهی طی کرده؛ مضمون حرف امام این است.

این، باطن دوران جنگ ما است. هدف، اسلام بود؛ لذا سرتاسر جبهه عبادتگاه بود. همه جور آدمی هم در این حرفِ کلّیِ عبادتگاه کردن میدان جنگ شرکت داشتند. نصفه شب رفته بودیم از منطقه بازدید میکردیم، من دیدم یک افسر ارتشی یا درجه دار ارتش، کنار تانک ایستاده بود و نماز شب میخواند! از نماز شب یک ارتشی مثلاً در کنار گردان تانکش، تا مجلس توسّل پُرروح پُرشور بچّه های سپاه و بسیج در قرارگاه هایشان، آنجاهایی که حضور داشتند، تا التماس یک افسر ارتشی برای رفتن در گروه های جهادی شبانه ی شهید چمران. همان روزهای اوّل [جنگ]، ما تازه رفته بودیم اهواز، یک شب یک افسری آمد پیش من ــ سرهنگ دوّم بود یا سرگرد بود؛ یادم نیست ــ گفت من یک درخواستی دارم؛ من اوّل خیال کردم ایشان میخواهد درخواست کند که مثلاً در شهرم گرفتاری دارم، به من مرخصی نمیدهند؛ اوّل این جوری خیال کردم؛ بعد، به من گفت درخواست من این است شبها که شهید چمران با یک گروهی میروند شکار تانک ــ به تعبیر خودشان ــ اجازه بدهند من هم جزو این گروه بروم؛ یعنی یک مرد مثلاً حدود چهل وچندساله، پنجاه ساله التماس میکند که اجازه بدهید که با این جوانها، دُوروبَر چمران شبانه بروند با آرپی جی مثلاً فرض کنید تانک بزنند؛ این را بگذارید در کنار آن نوجوانی که سنّش را در شناسنامه زیاد میکند، برای اینکه بتواند برود جبهه؛ یا گریه میکند، التماس میکند به پدرش یا مادرش که اجازه بدهند، امضا بدهند که او برود جبهه؛ اینها را ما داشتیم. نمازهای با خشوع، گریه های نیمه شب، خدمات بی ریا؛ یا فرماندهی که نصفه شب بلند میشود می آید کفش رزمنده های خودش را واکس میزند، لباسهایشان را میشوید؛ در هیچ ارتشی در دنیا، در هیچ میدان جنگی این چیزها وجود ندارد؛ این مخصوص جمهوری اسلامی است. در لحظات آخر زندگی، آب را نمی خورد برای اینکه رفیق تشنه ا ش با تشنگی شهید نشود؛ آب را به او حواله میدهد و خودش تشنه شهید میشود. اینهایی که در تاریخ خواندیم، در این جنگ از نزدیک یا دیدیم یا از کسانی که دیده بودند شنیدیم.

در زیر گلوله باران دشمن، جوانی [که بعد] شهید [شد] وصیّت نامه مینویسد، در وصیّت نامه درباره ی حجاب سفارش میکند؛ یعنی معنویّت و تشرّع و دلبستگی به حکم اسلامی و ایمان اسلامی در این حد است. به نظر من، این گزارش از جنگ، این نگاه به جنگ مهم تر از آن گزارش توصیفی است. اینجا است که خدای متعال قدرت خودش را در پیروزی بندگان صالح خودش نشان میدهد؛ اینجا است که معلوم میشود که اراده ی الهی برای بندگان صالح اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه (۳) است؛ بندگان صالح خدا مورد حمایت الهی قرار میگیرند. سختی میکشند ــ در دفاع هشت ساله ملّت ایران خیلی سختی کشیدند؛ جوانها، خانواده ها، پدرها، مادرها، همسرها سختی کشیدند ــ امّا خدای متعال به دنبال این سختی ها عزّت داد، پیروزی داد، نصرت داد.

خب این دو نوع گزارش هر دو باید ثبت بشود، ضبط بشود. یک عدّه ای اینها را میدانند، دیده اند، خبر دارند، بیان کنند؛ یک عدّه ای هم اینها را تبدیل کنند به محصولات جذّاب که البتّه مقداری این کارها انجام گرفته. من سال گذشته گفتم آن مقداری که انجام گرفته باید صد برابر بشود؛(۴) واقعش هم همین است؛ ما در این زمینه ها کم کار هستیم. در همان دوران انقلاب، در همان دوران جنگ اگر ما امکانات تبلیغی داشتیم، پیشرفتهای کشور خیلی بیشتر از این چیزی که انجام گرفت، انجام میگرفت. ما امکانات تبلیغی محدودی داشتیم؛ بعکس، دشمن امکانات تبلیغی نامحدودی داشت؛ امروز هم تقریباً همین جور است. امروز هم ما هر چه میتوانیم بایستی امکانات را بیشتر کنیم. خب این مربوط به دفاع مقدّس.

امروز یک واقعه ی مشابهی در لبنان و فلسطین در حال انجام است. این حوادث لبنان و فلسطین هم مثل حوادث جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما است؛ این هم جهاد فی سبیل الله است. یک کشور اسلامی، یعنی فلسطین، به وسیله ی خبیث ترین کفّار عالم غصب شده؛ حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلی اش برگردانند؛ مسجد الاقصیٰ را برگردانند. اینجا یک حرکت الهی دارد انجام میگیرد؛ مردم فلسطین و غزّه که دارند به معنای واقعی کلمه مجاهدت میکنند، در واقع دارند جهاد فی سبیل الله میکنند. آن کسانی که به اینها کمک میکنند، کمک به جهاد فی سبیل الله میکنند؛ حزب الله لبنان که به خاطر غزّه سینه ی خودش را سپر میکند و در معرض این حوادث تلخ قرار میگیرد، دارد جهاد فی سبیل الله میکند.

در این نبرد هم دشمن کافر و خبیث از بیشترین تجهیزات برخوردار است؛ آمریکا پشت سرش است. آمریکایی ها میگویند ما دخالتی نداریم، خبر نداریم؛ خلاف واقع میگویند؛ هم خبر دارند، هم دخالت دارند، هم به پیروزی رژیم صهیونیستی احتیاج دارند. همین دولت کنونی آمریکا، برای انتخاباتی که در پیش دارند، احتیاج دارد که نشان بدهد که از رژیم صهیونیستی حمایت کرده و آن را پیروز کرده. البتّه به آراء مسلمانهای آمریکا هم احتیاج دارند، لذا تظاهر میکنند که دخالتی ندارند؛ [امّا] دخالت دارند. پس دشمن از پول، از سلاح، از امکانات، از تبلیغات جهانی برخوردار است؛ طرف مقابل، مؤمنین، مجاهدین فی سبیل الله، عُشری از اعشار(۵) آن امکانات را هم ندارند امّا در عین حال، آن کسی که پیروز است، طرفِ مجاهدِ فی سبیل الله است؛ مقاومت فلسطین پیروز است، حزب الله پیروز است. تا امروز هم این پیروزی مال طرف حزب الله و نیروهای مقاومت بوده؛ دلیلش، کشتار مردم است. اگر رژیم صهیونی خبیث توانسته بود نیروهای مبارز را، چه در غزّه، چه در کرانه ی باختری، چه در لبنان، شکست بدهد، احتیاج نداشت صورت خودش را در دنیا این جور سیاه و کریه نشان بدهد و این جنایات را علیه خانه و مدرسه و بیمارستان و فرزند و کودک و زن انجام بدهد. نتوانسته؛ چون نتوانسته بر نیروی مقاومت پیروز بشود، ناچار است، ناگزیر است که تظاهر به غلبه بکند با زدن زنها و کودکان و مردم بی دفاع و ماشین در جادّه و مدرسه و بیمارستان؛ پس تا الان هم او شکست خورده.

بله، ضربه وارد میکنند؛ کسانی از عناصر مؤثّر و ارزنده ی حزب الله را به شهادت رساندند که بلاشک، این خسارت بود برای حزب الله، امّا این خسارتی نبود که حزب الله را از پا بیندازد؛ استحکام سازمانی و انسانی حزب الله بسیار بیشتر از این حرفها است؛ آنها، اقتدارشان، توانایی شان، استحکامشان خیلی بیشتر از این حرفها است که با این شهادتها ضربه ی اساسی بخورند. بله، البتّه از دست دادن یک نفر، بخصوص اگر فرمانده باشد و سابقه ی جهاد فی سبیل الله داشته باشد، خسارت است؛ در این شکّی نیست. بنابراین، هم تا امروز اینها پیروز شده اند، هم به توفیق الهی، به حول و قوّه ی الهی، پیروزی نهایی در این نبرد متعلّق به جبهه ی مقاومت و جبهه ی حزب الله خواهد بود.

آخرین عرض من در این صحبت امروز، این است که میگویم رزمندگان ما، مجاهدان ما، برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانواده های خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملّت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیله ی افراد نفوذی، به وسیله ی انسانهای فریب خورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسه های خصمانه ی دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاه های مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظّفند. در وزارت آموزش وپرورش باید مراقبت کرد، در صداوسیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت ــ که محلّ تربیت جوانها است ــ باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیله ی رزمندگان ما شکست خورد، نباید گذاشت آن دشمن شکست خورده، در داخل کشور، با انحاء حیله ها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام بدهد.

امیدواریم خدای متعال همه ی مسئولین ما، همه ی مردان و زنان ما، همه ی فعّالان بخشهای مختلف ما را با هشیاری کامل در مقابل توطئه ی دشمن نگه دارد.

والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1400 کلیه حقوق محفوظ است | طراح Bizup.ir
x - »